اون روز ،روز تولدت بود.بهم گفتي كه ديگه نميتوني.
گفتم پس خاطراتمون چي شد؟ گفتي بيا تا آخر محرم فراموششون كنيم.
گفتم باشه اما اگه نتونستيم چي؟ گفتي اونوقت دوباره....
محرم شد. تو زنجير ميزديو من گريه
تو،تونسته بوديو،من...نه!
اما اخرين حرفات هنوزم توگوشم هستن. همونم باعث شد كه اسمت تو قلبم،قلبمو به آتيش بكشونه
نظرات شما عزیزان:
salaaaaaam be khanumaye emo.
vebetoon jalebe.
doost dashti ham digaro belinkim khabaram kon.
mamnoon
be webam sar bezan nazar bede.
vebetoon jalebe.
doost dashti ham digaro belinkim khabaram kon.
mamnoon
be webam sar bezan nazar bede.
حسين 

ساعت22:01---18 اسفند 1390
سلام
وب خوبي داريد دوست داشتيد تا با هم تبادل لينك كنيم
عنوان : جادوگر
http://wwizard.loxblog.ir
وب خوبي داريد دوست داشتيد تا با هم تبادل لينك كنيم
عنوان : جادوگر
http://wwizard.loxblog.ir